ساغرگیر. [ غ َ ] ( نف مرکب ) ساغرگیرنده. باده خوار. میگسار. خراباتی. باده پرست. باده گسار : خرقه رهن خانه خمار دارد پیر ما ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما.خواجو( دیوان ص 48 و373 ).لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق داوری دارم بسی ، یارب که را داور کنم ؟حافظ.
معنی کلمه ساغرگیر در فرهنگ معین
(غَ ) (ص فا. ) باده خوار.
معنی کلمه ساغرگیر در فرهنگ فارسی
( صفت ) باده خوار میگسار .
معنی کلمه ساغرگیر در ویکی واژه
باده خوار.
جملاتی از کاربرد کلمه ساغرگیر
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نامِ فِسق داوری دارم بسی یا رب، که را داور کنم؟
چو ساغرگیرد اندر چشم دیدار طرب دارد چو خنجرگیرد اندرگوش لبیک ظفر دارد
دستِ آن شمشادِ ساغرگیر گیر سویِ آن سروِ صنوبرپویْ پوی