معنی کلمه ساجور در لغت نامه دهخدا
بدسگال تو و تجمل او
شبهی دارد از سگ و ساجور.مسعودسعد ( دیوان ص 267 ).هر دری نیستم چو گربه رُس
شاید ار نیستم چو سگ ساجور.انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 238 ).
ساجور. ( اِخ ) نام نهری است به منبج. ( معجم البلدان ). روی بناجیه حلب. ( نخبة الدهر دمشقی ). || موضعی است.