زبانک

زبانک

معنی کلمه زبانک در فرهنگ عمید

۱. زبان کوچک.
۲. (زیست شناسی ) برگه یا پولکی که در قاعدۀ برگ یا دم گل برخی از گیا هان وجود دارد.

معنی کلمه زبانک در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - زبان کوچک . ۲ - برگه کوچک و برجسته ای که در محل التصاق برگ غلات در سطح فوقانی پهنک در انتهای فوقانی شکاف غلات مشاهده میشود . ۳ - ( اسم ) هر یک از فلسهای کوچکی که در پای دم گل گیاهان تیره غلات وجود دارد .

معنی کلمه زبانک در فرهنگستان زبان و ادب

{ligule} [زیست شناسی- علوم گیاهی] زایده ای کوچک در سطح فوقانی و نزدیک به قاعدۀ برگ در برخی از گیاهان

معنی کلمه زبانک در دانشنامه عمومی

زبانک یا تسمک ( به انگلیسی: Ligule ) زائده کوچکی در محل اتصال برگ و برگچه بسیاری از گندمیان و جگنیان است. زبانک همچنین گسترش تسمه - شکل جام گل در گیاهانی همانند گل مروارید از تیره کاسنیان است.

جملاتی از کاربرد کلمه زبانک

سحر بگوش صبوحی کشان باده پرست خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل هست
نفع نتواند ز شرب این سنا و این فلوس کور از حسن بدیع و کر زبانک کرنا
سرگرانک هم‌زبانک خوش‌بیانک ماهرک شعرفهمک شعردانک شعرخوانک شاعرک
دلکم برد به شیرین سخنک هندوکی کژ زبانک بتکی راست قدک مه روکی
گر زبانکار د چو نمیزان دوسرکردش رواست کاسمانش زان کمر ماننده جوزادهد
آکنده‌ایم گوش زبانک رحیل و خوش افکنده‌ایم رخت اقامت در این رباط
هرکس که زبانکرد تر از مدح تو چو نشمع چون شمع ز جودت دهن آکنده بزریافت