زبان کشیدن

معنی کلمه زبان کشیدن در ویکی واژه

سخن گفتن، به حرف درآمدن، به حرف درآوردن.

جملاتی از کاربرد کلمه زبان کشیدن

بیچارگی ورا چو دیدند در چاره‌گری زبان کشیدند
سپه کاین بدیدند تیغ زبان کشیدند بردشمن بد گمان
از بس که چو سگ زبان کشیدند ز آهو بره سبزه را بریدند
چون قوم وی این صفت بدیدند در طعنه وی زبان کشیدند
هر نیک و بدی کزاو شنیدند در نیک و بدی زبان کشیدند