زاویه نشین

معنی کلمه زاویه نشین در لغت نامه دهخدا

زاویه نشین. [ ی َ /ی ِ ن ِ ] ( نف مرکب ) گوشه گیر. منزوی. زاویه گیر. رجوع به زاویه نشینی و زاویه گرفتن و انزوا و منزوی شود.

معنی کلمه زاویه نشین در فرهنگ معین

( ~. نِ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) گوشه گیر، منزوی .

معنی کلمه زاویه نشین در فرهنگ عمید

منزوی، گوشه گیر، آن که از مردم دوری گزیند و در خانقاه به عبادت و ذکر مشغول شود.

معنی کلمه زاویه نشین در فرهنگ فارسی

( صفت ) گوشه گیر منزوی .
گوشه گیر منزوی زاویه گیر

معنی کلمه زاویه نشین در ویکی واژه

گوشه گیر، منزوی.

جملاتی از کاربرد کلمه زاویه نشین

از افاضل روزگار و از عرفای والامقدار بوده. خدمت بسیاری از مشایخ طبقهٔ صوفیه را نموده. در سنهٔ خمسین در اصفهان زاویه نشین گردید و سی سال به انزوا گذرانید. اوقات خود را تبعیض کرده، سهمی را به ذکر و فکر و عبادات و ریاضات مشغول نموده و سهمی را مصروف کتابت کتب علمیه و در نهایت حسن خط قریب به هفتاد جلد کتاب به خط خود بر طلبهٔ علوم وقف فرموده. رسالهٔ زاد السبیل در آداب السّلوک و رساله در علم مناظر و مرایا نوشته و متن کافیه ابن حاجب را در کمال بلاغت به فارسی منظوم فرموده، غرض، از کاملین بود و این رباعی از اوست: