معنی کلمه زاولانه در لغت نامه دهخدا
زلفینک او برنهاده دارد
بر گردن هاروت زاولانه.خسروی.بشهر تو گرچه گرانست آهن
نشائی تو بی بندو بی زاولانه.ناصرخسرو.چون خانه بیگانه آشیان شد
خو کرد در این بند زاولانه.
( دیوان ناصرخسرو ص 399 به نقل از حاشیه برهان قاطع چ معین ). || موی مجعد و پیچیده. ( برهان قاطع ). جعد و موی مرغول را نیز همین خوانند. ( فرهنگ نظام ). || زراسنگ . ( ناظم الاطباء ).