ریشیدن

معنی کلمه ریشیدن در لغت نامه دهخدا

ریشیدن. [ دَ ] ( مص ) فروریختن چیزی در چیزی. ( از ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ). ریختن. ( از شعوری ج 2 ص 20 ). || گداختن. || پاشیدن. ( ناظم الاطباء ). || چشمه چشمه کردن جامه. ( از لغت فرس اسدی ). || آمیختن و رنگ کردن. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ).

معنی کلمه ریشیدن در فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) زخم شدن .
( ~. ) (مص ل . ) ریشه ریشه کردن .

معنی کلمه ریشیدن در فرهنگ عمید

ریختن، پاشیدن.

معنی کلمه ریشیدن در ویکی واژه

زخم شدن.
ریشه ریشه کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه ریشیدن

عروسک غنچ کردن گربه رقصاندن پلوخوردن پریشیدن بهم اوراق قانون اساسی را
کوشش افلاک از موی سپیدت روشن است تاب ده نومیدی از ریشیدن این زال‌ها