معنی کلمه ریشمال در لغت نامه دهخدا ریشمال. ( نف مرکب ) دیوث. بی حمیت. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). بی غیرت. ( ناظم الاطباء ). || متملق. چاپلوس. متبصبص. ( از یادداشت مؤلف ).
جملاتی از کاربرد کلمه ریشمال از پی این شهد زهرآلوده چند در جدل با ریشمالان ای لوند گفت اینها هم قبول ای ریشمال گو گزرها را که کردت در جوال