ریحون

معنی کلمه ریحون در ویکی واژه

ریحان
گویش ریحان در زبان مردم محلی و کوچه و بازار.

جملاتی از کاربرد کلمه ریحون

وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِباساً انّما سمّی اللّیل لباسا لانّه یستر جمیع الاشیاء بالظّلام کما سمّی اللّباس لباسا لانّه یعمّ البدن بالسّتر، وَ النَّوْمَ سُباتاً ای راحة لابدانکم، و السّبت الاستراحة، و منه یوم السّبت، لانّ الیهود کانوا یستریحون فیه. و قیل سباتا ای قطعا لاعمالکم و السّبت القطع، و منه یوم السّبت لانّ الیهود یقطعون فیه العمل و لانقطاع الایّام عنده. و قیل سباتا ای مسبوتا فیه. یقال سبت المریض فهو مسبوت اذا غشی علیه، فکذلک النّائم فی نومه کالمغشی علیه لزوال عقله و تمییزه.
«وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ» قومی را جمال در اموال بست قومی را در احوال، فالاغنیاء یتجمّلون حین یریحون و حین یسرحون، و الفقراء یشتغلون بمولاهم حین یصبحون و یروحون، توانگران کمال جمال خود در مال دانند، و مال از دو بیرون نیست: یا حلالست یا حرام اگر حلالست محنت است و اگر حرامست لعنت، و درویشان جاه و جمال خود در وصال مولی دانند و کمال انس خود در صحبت مولی بینند. رابعه عدویه را می‌آید که از قافله منقطع شد در آن بادیه حیرت سرگردان، زیر مغیلانی فرو آمده و سر بر زانوی حسرت نهاده، از هوای عزّت ندایی شنید که: تستوحشین و انا معک. شب معراج هر چه در ثقلین جمال و مال بود فداء یک قدم سید ولد آدم گردانیدند بآن هیچ ننگرست، افتخارش باین بود که: اشبع یوما فاحمدک، و اجوع یوما فاشکرک.
پرْچینْ بدیمه قُبّه گِل ریحون‌ره هَشتْ خالهْ نرگسْ‌ره داشْتمهْ اَرمُونْ ره