روی گرداندن

معنی کلمه روی گرداندن در لغت نامه دهخدا

روی گرداندن. [ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) روگردان شدن. روی گردانیدن. اعراض کردن. پشت کردن :
سفله گو روی مگردان که اگر قارون است
کس ازو چشم ندارد کرم نامعهود.سعدی.گر بنده خود خوانی رفتیم به سلطانی
ور روی بگردانی رفتیم به مسکینی.سعدی.یک روی زمین دشمن گر روی به من آرند
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم.سعدی.- روی گرداندن از کسی یا چیزی ؛ اعراض کردن از آن. روی برگردانیدن. پشت کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
به گردوی گویید خونم ازوی
بخواه و مگردان از این کار روی.فردوسی.ای دوست مرا دید همی نتوانی
بیهوده چرا روی ز من گردانی.فرخی.کاین سفله جهان به گرد آن گردد
کاو روی ز روی او بگرداند.ناصرخسرو.عاشق از تیر اجل روی نگرداند و من
کی بترسم که بدوزم نظر از روی تو من.سعدی.طالب آنست که از شیر نگرداند روی
تانباید که به شمشیر بگردد رایت.سعدی.

معنی کلمه روی گرداندن در فرهنگ معین

(گَ دَ ) (مص ل . ) پشت کردن ، دوری کردن .

معنی کلمه روی گرداندن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) یا روی گرداندن از کسی یا چیزی اعراض کردن از آن روی برگردانیدن پشت کردن .

معنی کلمه روی گرداندن در ویکی واژه

پشت کردن، دوری کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه روی گرداندن

دعای بی نیازان روی گرداندن نمی داند زبان چون پاک گردید از طمع تیغ دودم باشد
از نهج البلاغه: دل را رو کردن و روی گرداندنی است. از این رو هر گاه دل روی کند، ویرا به نوافل و مستحبات وادار و اگر روی گرداند به اجرای واجبات کفایت کن.
از کاری که فضیلت بیش دارد، به سبب شادمانئی زوال پذیر مگذار، چه این معنی باعث روی گرداندن از شادمانی جاودانه است. دل خویش از محبت دنیا بدور دار.
نیست غیر از رخنه دل عارفان را قبله ای روی گرداندن ز دل، از قبله رو گرداندن است
روی گرداندن ز ما ای آفتاب از بهر چیست؟ اینقدر از سایه خود اجتناب از بهر چیست؟