روزبین

معنی کلمه روزبین در لغت نامه دهخدا

روزبین. ( نف مرکب ) آنکه نفع روز در نظر گیرد و از سود آینده بازماند. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه روزبین در فرهنگ فارسی

آنکه نفع روز در نظر گیرد و از سود آینده باز ماند .

جملاتی از کاربرد کلمه روزبین

به روزبینوایی هیچکس ما را نمی‌پرسد مگر داغت‌ که دستی بر دل این بیکسان دارد
خطر امسال از این مرگ های بی هنگام و کارهای نافرجام رنج فرسود تیماری های جانکاه آمدی و بار اندیش بارهای نادلخواه، خسته مشو و دل شکسته مزی. فرزندی اسمعیل که امروز شما را پدر است و پیدا و پنهان زن و مرد بارکش و بی درد را روزبین و کارنگر. از کارگزاری ها و بردباری های تو کما بیش آگاهی یافت، و نزد یاران و پیش من بر گوهر دانائی تو و خرسندی خویش گواهی داد. بارها نوشت خطر را ستایش سرائی و دلجوئی باید سزاوار اسب و شال است و شایسته پر و بال. در کارش نظری خوشتر از این باید کرد و بدین رود خجسته که نرم و درشت نیازموده و تلخ و شیرین نچشیده بی پایمرد و دستیار، کار پیران دانا کند و بار جوانان توانا کشد. بار خدا را سپاس ها سزد، در اندیشه نواختی شایان و در خور و فزایشی روشن و پیدا باش، در طهران تفنگی به هزار کوشش و جویائی و جوشش و پویائی جست و بر هنجاری که زی و آئین ماست، ساز و برگی برآن آراست.
همرهی طالع فیروزبین دولت جان پرور نوروز بین