معنی کلمه رودساز در لغت نامه دهخدا
بفرمود تا پیش او تاختند
بر رودسازانش بنشاختند.فردوسی.پری کی بود رودساز و غزلخوان
کمندافکن و اسب تاز و کمان ور.فرخی.می و میوه و رودسازان ز پیش
همی خورد می با کنیزان خویش.اسدی.اگر ساز و آز است مر خوش ترا
بت رودساز و می خوشگوار.ناصرخسرو.می ننیوشم ز رودسازان نغمه
می نستانم ز میگساران ساغر.مسعودسعد.تا به بزم تو منقطع نشود
حله رودساز و مدحت خوان.مسعودسعد.گاهی به بزمگاه طرب چشم و گوش تو
زی لحن رودساز و رخ میگسار باد.مسعودسعد.ناهیدرودساز بامید بزم تو
دارد بدست جام عصیر اندر آسمان.سوزنی.رودسازان همه در کاسه سرها بسماع
شربت جان ز ره کاسه گر آمیخته اند.خاقانی.با همه نیکویی سرودسرای
رودسازی به رقص چابک پای.نظامی.رجوع به رود و رودسرای شود.