روان رو

معنی کلمه روان رو در فرهنگستان زبان و ادب

{run-on} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ویژگی آبی که از بالادست به منطقه ای وارد می شود و به صورت افقی روی سطح خاک جریان می یابد

جملاتی از کاربرد کلمه روان رو

چونک صوفی بر نشست و شد روان رو در افتادن گرفت او هر زمان
ای عاشق صافی روان رو صاف چون آب روان کاین آب صافی بی‌گره جان می فزاید دم به دم
چو سایه روان رو بدیوار کرد هم‌آواز خود ناله زار کرد
پس وداع به یکسان بنمود آن سرو روان رو به میدان کرد و گفت ای فرقه خسران مآل
عنان برزده سر به صحرا نهاد سرشکش روان رو به دریا نهاد
ناگاه بزد مقرعهٔ مرگ زمانه ما نای روان رو سوی عقبی بدمیدیم