روان ساختن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) روان کردن. روانه کردن. رجوع به روان کردن شود. - روان ساختن کاری ؛ روبراه کردن آن کار. انجام دادن آن کار: بدین رای گشتند یکسر گوان که این کار را زال سازدروان.فردوسی.
معنی کلمه روان ساختن در فرهنگ معین
( ~. تَ ) (مص م . ) ۱ - فرستادن ، روانه کردن . ۲ - جریان دادن ، حرکت دادن .
معنی کلمه روان ساختن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) حرکت دادن عازم ساختن .
معنی کلمه روان ساختن در ویکی واژه
فرستادن، روانه کردن. جریان دادن، حرکت دادن.
جملاتی از کاربرد کلمه روان ساختن
به او راز خود را عیان ساختند به همراه خواجه روان ساختند
زان که ز پای ملخ تحفه روان ساختن نزد سلیمان رواست در نظر خورده بین