رواحل

معنی کلمه رواحل در لغت نامه دهخدا

رواحل. [ رَ ح ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ راحِلة.( دهار ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( آنندراج ).شتران قوی و تندرو. رجوع به راحلة شود :
نگه کردم به گرد کاروانگاه
به جای خیمه و جای رواحل.منوچهری.

معنی کلمه رواحل در فرهنگ معین

(رَ حِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ راحله ، مرکبان .

معنی کلمه رواحل در فرهنگ عمید

= راحله

معنی کلمه رواحل در فرهنگ فارسی

جمع راحله
( اسم ) جمع راحله ۱ - ستوران بارکش . ۲ - مرکبان .
جمع راحله شتران قوی و تند رو

معنی کلمه رواحل در ویکی واژه

جِ راحله ؛ مرکبان.

جملاتی از کاربرد کلمه رواحل

نگه کردم به گرد کاروانگاه به جای خیمه و جای رواحل
هر آنکس کو نشد انسان کامل مراو را کی بود زاد ورواحل
چو دجالی که بر پشت خر آید مکان بگزید بر پشت رواحل
کزان در رواحل رواحل نشاط برون آید و پر شود این بساط
داده خویش ز من بستانید پس رواحل به ره خود رانید
یا من بفنائه الرواحل حلت و انیخت الرکائب
قومی بادیه‌نشین بودند، در سال قحط بمدینه آمدند و بظاهر کلمه شهادت میگفتند و اسلام مینمودند، اما بباطن نفاق داشتند و مخلص نبودند و در راه مدینه تباه کاری کردند و نرخها گران میکردند و آن گه باسلام خویش منت بر رسول نهادند، گفتند اتتک العرب بانفسها علی ظهور رواحلها و جئناک بالاثقال و العیال و الذراری و لم نقاتلک کما قاتلک بنو فلان و بنو فلان، گفتند ما که آمدیم بجملگی آمدیم با عیال و فرزندان و بار و بنه خویش نه چون قومهای دیگر که تنها آمدند بر راه‌احلهای خویش، و آن گه قتال کردند هر گروهی از عرب با تو و ما قتال نکردیم. بر رسول منت مینهادند که ما مؤمنانیم و از وی عطا و صدقه میخواستند تا رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد:، قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا یا محمد ایشان را گوی شما ایمان نیاوردید که ایمان تصدیق دل است و اخلاص و تصدیق و اخلاص نیز در دلهای شما نیامده، بلی مسلمانان‌اید بظاهر، بر زبان کلمه شهادت رانده و از بیم قتل و سبی طاعت را انقیاد نموده. از اینجا معلوم شد که آنچه بر ظاهر بنده میرود از طاعت داشتن و حکم را منقاد بودن آن را اسلام گویند بر معنی استسلام، و آنچه بر باطن میرود از تصدیق و اخلاص آن را ایمان گویند و مصطفی فرموده الاسلام علانیة و الایمان سریرة، اسلام آشکار است و ایمان نهان. اسلام آنست که خلق از تو بینند، ایمان آنست که خالق از تو شناسد. اسلام با خلق است و ایمان با خالق. اسلام شریعت است و ایمان حقیقت. اسلام پوست است و ایمان مغز. اسلام سود است و ایمان مایه. اسلام صدف است و ایمان در وی درّ، اسلام کالبد است و ایمان در وی روح.
سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ تخبرهم بِما فِی قُلُوبِهِمْ ابن کیسان گفت: این دوازده مرد منافق بودند که لیلة العقبه در آن غزای تبوک قصد رسول خدا کردند و در دل داشتند که در شب تاریک بر سر عقبه فرا پیش مصطفی روند و زحمت کنند و در میان زحمت او را هلاک کنند، جبرئیل از آسمان آمد و مصطفی را از آن حال و از آن اندیشه ایشان خبر داد و او را بر حذر داشت، چون شب در آمد و آن منافقان نزدیک عقبه در آمدند متنکروار عمار یاسر در پیش راحله مصطفی ایستاده و حذیفه از پس ایستاده و مرکب مصطفی می‌راندند، مصطفی گفت: یا حذیفه اضرب وجوه رواحلهم.
کم و بیش و پس و پیش این قوافل باصل خود گشایندی رواحل