رنگ باختن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) پریدن رنگ از ترس و بیم. زرد شدن رنگ چهره از ترس. رنگ پریدن. رجوع به رنگ پریدن شود : رنگ می بازد ز نام بوسه یاقوت لبش از اشارت آب می گردد هلال غبغبش.صائب ( از آنندراج ).باختم رنگ ، شب وصل تو چون روی نمود چهره ام زرد شد از پرتو مهتابی خویش.ناصرعلی ( از بهار عجم ).
معنی کلمه رنگ باختن در فرهنگ معین
( ~. تَ )(مص ل . ) بی رنگ شدن .
معنی کلمه رنگ باختن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) کمرنگ شدن پریدگی رنگ ( صورت و غیره ) .
معنی کلمه رنگ باختن در ویکی واژه
sbiadire بی رنگ شدن.
جملاتی از کاربرد کلمه رنگ باختن
اعدا چو روز قتل به خونریز تاختند زان آفتاب تیغ ستان، رنگ باختند
برو طبیب، که جان دادن من از غم دوست ز رنگ باختن غمگسار معلوم است
یاقوت های راز نهان رنگ باختند زین آتشی که در دل احباب زد رخت