رفقاء

معنی کلمه رفقاء در لغت نامه دهخدا

رفقاء. [ رُ ف َ ] ( ع اِ ) یا رفقا. در تداول فارسی ، ج ِ رِفیق. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ). ج ِ رفیق ، به معنی همراه.( از آنندراج ). مأخوذ از عربی ، یاران و دوستان و همراهان و رفیقان. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رفیق شود.
رفقاء. [ رَ ] ( ع ص ) ماده شتر آرنج برتافته. || ماده شتری که سوراخ سر پستانش بندشده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گوسفندی که سوراخ پستانش بسته باشد. ( مهذب الاسماء ).
رفقاء. [ ] ( اِخ ) یا رُفقَة. بنت ماخوربن تارخ زوجه اسحاق ( ع ) مادر عیص و یعقوب. ( حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 23 ).رجوع به رفقة و مجمل التواریخ و القصص ص 194 شود.

معنی کلمه رفقاء در فرهنگ معین

(رُ فَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ رفیق ، دوستان ، یاران .

معنی کلمه رفقاء در ویکی واژه

جِ رفیق ؛ دوستان، یاران.

جملاتی از کاربرد کلمه رفقاء

وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی‌ و اگر بیماران باشید، یعنی بیماری که رسیدن آب بوی زیان دارد، چنان که بر تن جراحتی دارد، یا شکستگی عضوی از اعضاء، یا آبله و مانند آن، وی را درین بیماری رخصت هست که آب بگذارد، و تیمّم کند، بدلیل خبر جابر عبد اللَّه، گفتا: در سفری بودیم و یکی را از رفقاء ما سر بشکستند، و او را احتلام رسید. از یاران خود پرسید که مرا هیچ رخصتی بود آب بگذاشتن و تیمّم کردن؟ ایشان گفتند: ترا هیچ رخصت ندانیم در تیمّم با قدرت آب. آن گه غسل کرد، و فرمان یافت. رسول خدا را از آن خبر کردند، گفت: «قتلوه قتلهم اللَّه، ألا سألوا اذا لم یعلموا؟ فانّما شفاء العیّ السّؤال، انّما کان یکفیه أن یتیمّم، و یعصب علی جرحه خرقة، ثم یمسح علیها، و یغسل سائر جسده».
وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً یعنی رفقاء، سمّی الصّاحب رفیقا لأنّ صاحبه یرتفق به، و یعتمد علیه، و سمّی مرفق الید مرفقا، لاعتماد الرّجل و اتّکائه علیه.