رصانت

معنی کلمه رصانت در لغت نامه دهخدا

رصانت. [ رَ ن َ ] ( از ع ، اِمص ) رصانة. قوت و محکمی و استواری. ( یادداشت مؤلف ) : از نواحی و اقطار و هند درختی چند بیاورند در رزانت و رصانت متقارب و در سخاوت و متانت متناسب. ( از ترجمه تاریخ یمینی ص 421 ). و رجوع به رصانة شود.
رصانة. [ رَ ن َ ] ( ع مص ) رصانت. محکم و استوار گردیدن : رصن رصانةً. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). استواری و محکمی. ( از آنندراج ). محکم بودن و استوار گردیدن. ( از فرهنگ فارسی معین ). رصانة عقل و جز آن ؛ استحکام و بسیاری ثبات آن. ( از اقرب الموارد ). محکم و استوار شدن . ( مصادر اللغه زوزنی ).

معنی کلمه رصانت در فرهنگ معین

(رَ نَ ) [ ع . رصانة ] ۱ - (مص ل . ) محکم بودن . ۲ - (اِمص . ) استواری .

معنی کلمه رصانت در فرهنگ عمید

محکم شدن، استوار شدن، استواری، استواری عقل.

معنی کلمه رصانت در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) محکم بودن استوار گردیدن . ۲ - ( اسم ) محکمی استواری .

معنی کلمه رصانت در ویکی واژه

رصانة
محکم بودن.
استوا

جملاتی از کاربرد کلمه رصانت

دیوم دوکساز: که بمعنی گرد آورنده است یعنی جامع الشتاب یورت اولوس او در بیابان ناوور، بوده و تا عهد منکو قاآن نام ونشان ایشان در افواج هزاره و صده هست وفوجی بر حسب قسمت در جرک سپاه هلاکو بایران آمده اند و در نواحی اردبیل مسکن گرفته، سدی در غایت رصانت تمام نمودند و ناوور کولی نام کرده بمرور ایام خراب و ویران مانده بود، تا درین عهد سعید بامر و فرمان حضرت ولیعهد دولت قاهره تجدید عمارت یافت و مزرع آن بمهتر جیش نظام ابراهیم خان سرتیب تفویض رفت و بخلیل آباد موسوم گشت.