رد لرزه
معنی کلمه رد لرزه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه رد لرزه
ز سم ستوران زمین شد ستوه درآورد لرزه به هامون و کوه
اشقر خاص زیر ران آورد لرزه در باد مهرگان آورد
گرچه می کرد لرزه با سفتی به گمانم که بود غالفتی
گر تبسم این چنین بر لعل او زور آورد لرزه بر آب زمین گیر گهر میافکند
نباشد موجه اش از آب بیتاب که گیرد لرزه اش از سردی آب
دل ز دست شوخی وضع نفس خون میخورد شمع دارد لرزه از یاد پر پروانهام