رخ نما
جملاتی از کاربرد کلمه رخ نما
بیپرده رخ نما که شوم من فدای تو در چشم من در آ که شوم من فدای تو
آمد و از همه حرفی فرحی رخ نما شد به من محنت بار
گفتمش رخ نما ستان جان گفت رایگان رخ نمی نماید یار
من ذرّه ناچیز و تو سلطان انجم خود تویی خورشید وارم رخ نما چون ابر گریانم مکن
ای بت عیار به من رخ نما من به امید تو کشیدم بلا
چو غنچه تنگدلم رخ نما که همچون گل شکفته دل کند آن روی دلگشای مرا