راست براست

معنی کلمه راست براست در لغت نامه دهخدا

راست براست. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) دو چیز را گویند که در مقابل هم باشند و نگاه داشتن دو چیز را روبرو و مقابل یکدیگر نیز گفته اند.( از لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتابخانه مؤلف ). || راه هموار و مسطح را نیز گویند و در لهجه شوشتر راس براس نیز گویند. ( از لغت محلی شوشتر ).

معنی کلمه راست براست در فرهنگ فارسی

دو چیز را گویند که در مقابل هم باشند و نگاهداشتن دو چیزی را روبرو و مقابل یکدیگر نیز گفته اند . را راه هموار و مسطح را نیز گویند و در لهجه شوشتر راس براس نیز گویند .

معنی کلمه راست براست در ویکی واژه

در مقابل یا به سوی مقابل گل رغم تو را رخ چمن می‌آراست / پنداشت که ماند به رخ خوب تو راست چون دید که نیست با رخت راست براست / از شرم رخت، پره بداد از چپ و راست[۱]
↑ سعد رعد گنجه‌ای
مقابل خانهٔ راست براست خانهٔ روبرو

جملاتی از کاربرد کلمه راست براست

امّا مساوات در محل آنست که راست براست برند، و چپ بچپ، و انگشت بانگشت برند، وسطی بوسطی برند، و مسبحة بمسبحة، و انامل بانامل، و لب بلب، بالا به بالا، زیرین به زیرین، نه بالا بزیرین برند و نه زیرین به بالا، و همچنین دندان و دیگر اعضا که آن را مفصلی پیداست. و مساوات در صفت آنست که صحّت و شلل و عیب و هنر در آن معتبر دارند. دست صحیحه بدست شلّاء نبرند، و نه چشم روشن بچشم پوشیده. و مساوات در خلقت آنست که دست پنج انگشت بدست چهار انگشت نبرند، و نه شش انگشت به پنج انگشت، که در خلقت متساوی نه‌اند، و شرح این احکام بتمامی از کتب فقه طلب باید کرد، که کتب تفسیر بیش از این احتمال نکند.