ذی شعور

معنی کلمه ذی شعور در لغت نامه دهخدا

ذیشعور. [ ش ُ ] ( ع ص مرکب ) صاحب ادراک و حس و فطانت.

معنی کلمه ذی شعور در فرهنگ معین

(شُ ) [ ع . ] (ص مر. ) دارندة شعور، صاحب ادراک .

معنی کلمه ذی شعور در فرهنگ عمید

دارای شعور و ادراک.

معنی کلمه ذی شعور در فرهنگ فارسی

دارای شعور صاحب اداراک .

معنی کلمه ذی شعور در ویکی واژه

دارندة شعور، صاحب ادراک.

جملاتی از کاربرد کلمه ذی شعور

و سر انگشتان را زینت داد به ناخن تا حافظ آنها باشد و چیزهای خرد را که سر انگشت نمی تواند برچیند از آن بردارد و بدن خود را با آن بخارد و دلالت نمود دست بی شعور را به مکانی که می خارد، به نوعی که بی فحص و تجسس، خود را به آنجا می رساند، اگر چه در خواب یا حالت غفلت باشد، و اگر خواهی آن مکان را به ذی شعوری نشان دهی به آن برنمی خورد.