ذوایب

معنی کلمه ذوایب در لغت نامه دهخدا

ذوایب. [ ذَ ی ِ ] ( ع اِ ) ذوائب. ج ِ ذَوابة. گیسوها. مویهای پیش سر. علاقه ها. || بلندترین و بهترین چیزها.

معنی کلمه ذوایب در فرهنگ معین

(ذَ یِ ) [ ع . ذوائب ] (اِ. ) جِ ذؤابه . ۱ - پیشانی ها. ۲ - روییدنگاه های موی بر پیشانی . ۳ - گیسوان .

معنی کلمه ذوایب در ویکی واژه

ذوائب
جِ ذؤابه.
پیشانی‌ها.
روییدنگاه‌های موی بر پیشانی.
گیسوان.

جملاتی از کاربرد کلمه ذوایب

درآمد ز در ناگهان ماهرویی بلورین بناگوش و مشکین ذوایب
درو حور بیت از دو مصراع موزون بر اطراف افکنده مشکین ذوایب
شبی در سیاهی چو روز مصایب گشوده چو اهل مصایب ذوایب
تسبیح کرده ز اختر و دفتر ز ماه و مهر تا روز همدم شب مشکین ذوایبست
نگاری که روبند حوران جنت غبار دیارش به مسکین ذوایب
الی دار سلمی و بلغ سلامی بدان گلعذار مسلسل ذوایب
سقی الله لیلا، کصدغ الکواعب شبی عنبرین خال مشکین ذوایب
کحیل طرفه سود الذوایب خضیب کفه رخص البنانی