دورگردی

معنی کلمه دورگردی در فرهنگستان زبان و ادب

{circuit tourism} [گردشگری و جهانگردی] رفتن از مقصدی به مقصدی دیگر در یک سفر

جملاتی از کاربرد کلمه دورگردی

چو ذره ام به هوای در تو بازاریست که دورگردی من رشک انجمن باشد
دورگردی نشود مانع یکتایی دل قطره در ابر همان در دل جیحون باشد
تاکمان وحشتم در قبضهٔ وارستگی‌ست دورگردیها ز مردم تیر پرتاب من است
گر شود از دورگردی محرم بزم اسیر دشمن آیینه می گردم که سر تا پا دل است
نمی گردد حجاب از دورگردی لفظ مضمون را سواد شهر نتواند مسخر کرد مجنون را