دوره کردن

معنی کلمه دوره کردن در لغت نامه دهخدا

دوره کردن. [ دَ / دُو رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) احاطه کردن. محیط شدن. اطراف چیزی یا کسی یا جایی گرد آمدن. ( یادداشت مؤلف ).
- دوره دوختن به ؛ دوختن چیزی بر درزهای جامه یا پارچه دیگر به قصد استحکام آن. ( یادداشت مؤلف ).
- دوره کردن ریش ؛ زیر زنخ را از بن گوشی تا بن گوش دیگر تراشیدن. ( از یادداشت مؤلف ).
- دوره کردن گیوه ؛ دورتا دور درز میان رویه و کف را از سوی بیرون چرم و از درون نوار گرفتن. دورتا دور آن یا در ملتقای رویه و کف نسیجی یا چیزی دوختن. ( یادداشت مؤلف ).
|| همگان متفقاً و به همداستانی کاری یا چیزی را از کسی خواستن ؛ همگام و همزبان به سبب عملی کسی را ملامت کردن. ( یادداشت مؤلف ).
- دوره کردن کسی را ؛ پیرامون او گردیدن و همه همزبان از او چیزی خواستن. به اجماع چیزی از او خواستن. ( یادداشت مؤلف ).
|| خواندن متعلم بالتمام درس های هفته یا ماه یا سال را بار دیگر فراموش نشدن را. ( یادداشت مؤلف ).
- دوره کردن درس را ؛ درس های خوانده هفته یا ماه یا سال را بار دیگر بالتمام خواندن. دوره خواندن درس هفته یاماه را. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه دوره کردن در فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - درس را مرور کردن . ۲ - محاصره کردن .

معنی کلمه دوره کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - احاطه کردن کسی یا چیزی را : [[ جوانهای مجلس آن دختر را دوره کردند ]] . ۲ - اعاده کردن شاگرد درسهای گذشته را : کذاکره دروس سابق .

معنی کلمه دوره کردن در ویکی واژه

درس را مرور کردن.
محاصره کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه دوره کردن

یک شاهد عینی به رادیوفردا گفته که شب سی شهریور در میدان نماز شهر ری، نیروهای گارد ویژه، مردم معترض را دوره کردند و از فاصله بسیار نزدیک و درحالی که معترضان در میان مأموران، گیر افتاده بودند به سوی آنها گاز اشک‌آور زدند.
چهلمش همهٔ لباس شخصی‌ها ریختند بی‌بی سکینه و ما را دوره کردند. زمانی که امام حسین را کشتند یزیدی‌ها زینب را دوره کردند و زینب گفت من می‌روم از برادرم دفاع کنم بعد مرا بکشند. مرا هم دوره کردند سر مزار بچه‌ام. گریه کردم فریاد زدم بالام وای حسین وای. مردم هم کاری نمی‌کردند از ترس‌شان. همه جا مأمور ریخته بود صورت‌شان نقاب زده بودند و همه‌جا بودند. جگر من آتش گرفت.