معنی کلمه دهاز در لغت نامه دهخدا
فرخی بردر تو بنده تست
از نشاط تو بر کشیده دهاز.فرخی ( از انجمن آرا ).|| دهار.غار و شکاف کوه. ( از برهان ) ( از شرفنامه منیری ). دِهاز. و رجوع به دهار و دِهاز شود.
دهاز. [ دِ ] ( اِ ) جای پیشین از ده و قریه. || شکاف و دره کوه. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دَهاز و دهار شود.