دهاتی
معنی کلمه دهاتی در لغت نامه دهخدا

دهاتی

معنی کلمه دهاتی در لغت نامه دهخدا

دهاتی. [ دِ ] ( ص نسبی ) ( اصطلاح عامیانه ) ( مرکب از: ده ، قریه و «ات » مأخوذ از تازی نشانه جمع و یای نسبت ) مانند ایلاتی در تداول عامه ، اهل روستا. اهل ده. ساکن ده. مقابل شهری. ( یادداشت مؤلف ). روستایی.مقابل شهری. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ده شود. || مردم ساده لوح و بی اطلاع. ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه دهاتی در فرهنگ فارسی

مانند ایلاتی در تداول عامه اهل روستا .

معنی کلمه دهاتی در دانشنامه عمومی

دهاتی (پروانه). دهاتی ( پروانه ) ( نام علمی: Cupha erymanthis ) نام یک گونه از تیره فرچه پایان است.
معنی کلمه دهاتی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه دهاتی در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه دهاتی

جملاتی از کاربرد کلمه دهاتی

نیکیتا کارگری است که به همراه زن و فرزندان خود برای واسیلی آندره ایچ کار می‌کند، آن‌ها برای خریدن چوب‌های جنگل تصمیم می‌گیرند که به نزد همسایه ملاک خود بروند، در بین راه به دلیل برف زیاد مدام از جاده اصلی فاصله می‌گیرند و گم می‌شوند، سرانجام تصمیم می‌گیرند که در خانه پیرمردی دهاتی مدتی را بگذرانند،
که تا چهار فرسنگ بداین شکوه ز شهری دهاتی همه هم گروه
وی معتقد به تعلیم اجباری عمومی بود و به وزارت علوم نوشت: دولت باید مثل فدریخ کبیر قدغن کند که هیچ‌کس چه در شهر چه روستا و ایالات و دهات نباید فرزند خود را از ۹ تا ۱۵ سالگی به کاری به جز خواندن و نوشتن مجبور کند. وی برای آموزش نیز معتقد به وجود یک معلم بود. وی موضوع باسواد کردن توده مردم را بارها تأکید کرد. وی می‌گوید حکومت باید مکتب‌خانه بسازد و نباید فقط مردم شهری، علوم بیاموزند. بلکه ده‌نشین‌ها و دهاتیان نیز باید علم‌آموزی شوند.
دانشجو به خانه خود برگشته است. معلوم می‌شود که موفق به ملاقات نامزدش نشده‌است. در عوض گویا با یک دانشجوی دیگر، به‌طور اتفاقی مشغول بحث فلسفی بوده‌است. در این حین وقتی ارباب ده به خانه راسموس می‌آید، بار دیگر بحث فلسفی و علمی آغاز می‌شود. بحث از تقدم خلقت فرشتگان بر انسان آغاز شده؛ اما خیلی زود تبدیل به جدلی می‌شود که در آن، راسموس اصرار می‌کند که زمین گرد است و دهاتی‌هایی که آنجا هستند، لج کرده و انکار می‌کنند. سرانجام پدر نامزد راسموس از وی می‌خواهد که به مسطح بودن زمین رضایت دهد تا بحث خاتمه پیدا کند. اما راسموس، حاضر نیست جتی به خاطر نامزدش، غرور خود را که ظاهراً اما نه واقعاٍ یک باور علمی است؛ زیر پا بگذارد.
مسافر از راه رسیده و از همان آغاز، با کاربرد افراطی و غیر ضروری کلمات لاتین، از جمله نام خودش که به لاتین تبدیل کرده، فخر فروشی می‌کند. او دهاتی‌ها و از جمله پدر و مادرش را دست انداخته و با مهارت سفسطه می‌کند. تا جایی که ثابت می‌کند که مادرش بر اساس استنتاج منطقی، چیزی جزء قطعه ای سنگ، نیست. در پایان این پرده، دانشجو که پیوسته فکر نامزدش را در سر دارد، تصمیم می‌گیرد، برای ملاقات با دختر جوان، به خانه آنها برود.