دل نمودگی
معنی کلمه دل نمودگی در فرهنگ معین
معنی کلمه دل نمودگی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه دل نمودگی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه دل نمودگی
تو دل نمودگی غنچه با صبا بنگر که هر دمش که بیند، کنار بگشاید
از بس که همچو غنچه کنی دل نمودگی چون نرگسم ز شرم سرافکنده کردهای
خود عادت بلبلست فریاد ارنی بر غنچه ز دل نمودگی باقی نیست
و پیش ازین خری را دلالت کرده ام و امروز در عرصه فراغ و نهمت میخرامد و در ریاض امن و مسرت میگرازد. چون خر این فصل بشنود خام طمعی او را برانگیخت تا نان روباه پخته شد و از آتش گرسنگی فرج یافت. گفت: از اشارت تو گذر نیست، چه میدانم که برای دوستی و شفقت این دل نمودگی و مکرمت میکنی.