دعاب.[ دَع ْ عا ] ( ع ص ) مرد بامزاح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شخص بسیار لعب و مزاح. ( از اقرب الموارد ). شوخی کننده و لاغ گوی. شوخ. دعابة. و رجوع به دعابة شود. دعاب. [ دِ ] ( ع مص ) مُداعبة. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به مداعبة شود.
دولت ز دستگیری مردم بپابود فانوس این چراغ ز دست دعابود
پس از دعاب و زمین بوس گوید ای شاهی که چرخ را همه بر قطب رای توست مدار
دولت ز دستگیری مردم بپا بود فانوس این چراغ ز دست دعابود
چوگل خواندی دعابستان شنیدی صبا ازدم دعا را در دمیدی
و اما مزاح؛ اگر بقدر اعتدال استعمال کنند محمود بود. کان رسول الله، علیه السلام، یمزح و لایهزل و امیرالمومنین علی، رضی الله عنه، مزاح بودی، تا به حدی که مردمان او را بدان عیب کردند، گفتند: لولا دعابه فیه، و سلمان فارسی، رضی الله عنه او را گفت، در مزاحی که با او بکرد: هذا أخرک إلی الرابعه. اما وقوف بر حد اعتدال بغایت دشوار بود، و اکثر مردمان قصد اعتدال کنند ولیکن چون شروع نمایند به مجاوزت حد تعدی کنند تا سبب وحشت شود، و غضب کامن را ظاهر کند و حقد در دلها راسخ گرداند. پس مزاح بر کسی که اقتصاد نگاه نتواند داشت محظور بود، چه گفته اند: رب جد جره اللعب؛ « حدیثی بود مایه کارزار».
امامزاده محمدعابد (دوره صفویه)، امامزاده عبدالله و آمنهخاتون، مقبره آقا نورالدین عراقی و آرامستان قدیمی شهر از جمله بناهای مذهبی اراک هستند.
مرقد شاهزاده محمد عابد یکی از بناهای مذهبی و مهم شهرستان اراک است که در۱۲ کیلومتری شمال شهر اراک و در مجاورت روستای مشهدمیقان واقع شدهاست. این امامزاده، مرقد شاهزاده محمدعابد فرزند موسی کاظم و از بناهای دوره صفویه است.
نقلست که حسین منصور حلاج را دید که چیزی مینوشت گفت: چه مینویسی گفت: که چیزی مینویسم که با قرآن مقابله کنم عمروبن عثمان او را دعابد کرد و از پیش خود مهجور کرد پیران گفتند هرچه بر حسن آمد از آن بلاها به سبب دعاء او بود.
نی عجب چشمش گر از من برد دل چشم مست اوبودعابد فریب