دستمالی
معنی کلمه دستمالی در فرهنگ معین
معنی کلمه دستمالی در فرهنگ عمید
معنی کلمه دستمالی در فرهنگ فارسی
۱ - عمل دست مالیدن به چیزی . ۲ - استعمال چیزی و مبتذل نمودن آن .
معنی کلمه دستمالی در ویکی واژه
استعمال چیزی و مبتذل کردن آن.
جملاتی از کاربرد کلمه دستمالی
دیدم که برای دستمالی موهوم بیواسطه قیصریه آتش میزد
ابو دجانه در همه جنگهای زمان پیامبر شرکت کرد و از دلیران جنگ بهشمار میآمد و در هنگام جنگها دستمالی (عصابه) سرخ بر سر میبست و به عنوان ضربالمثل فرود آمدن مرگ شده بود.
در واقع، بیخدایی واژهای است که نباید وجود داشته باشد. هیچکسی نیازی ندارد که خود را ناطالعبین یا غیرکیمیاگر بنامد. ما برای کسانی که شک دارند که هنوز الویس زنده است یا فضاییها کهکشانها را طی کردهاند تا دامداران و گله آنها را دستمالی کنند، واژه اختصاصی نداریم. بیخدایی چیزی نیست به جز صداهایی که افراد معقول در مقابل باورهای ناموجه دینی بروز میدهند.
او با خواندن آهنگهایی مانند آمنه و لب کارون در سالنهای موسیقی لالهزار تهران علاقهمندان زیادی پیدا کرد. از یادگاریهای بهیادماندنی او شیوهٔ رقص بندری او است که با چرخاندن دستمالی سفید در دستش انجام میداد. او پس از اجراهای موفقش در لالهزار نخستین خوانندهٔ لالهزاری بود که صدای او از رادیو و تلویزیون ملی ایران پخش شد.
دگر به خانه «نرمان» نه پوست ماند و نه مو ز بس به دست همین کور دستمالی شد