دریچه هوا
جملاتی از کاربرد کلمه دریچه هوا
وقتی مگ در طول شب بیدار میشود تا به دستشویی برود، مردان را در دوربینهای امنیتی میبیند. او و سارا با عجله به اتاق امن میروند. برای بیرون کردن آنها، مهاجمان گاز پروپان را به دریچه هوای اتاق پمپ میکنند. مگ در حالی که خودشان را با پتوهای ضدآتش پوشاندهاند، گاز را شعلهور میکند. بر اثر این کار، جونیور بهشدت دچار سوختگی میشود. مگ با تلفن اضطراری به همسر سابقش استیفن زنگ میزند. هنگامی که او تلاش میکند وضعیت خود را توضیح دهد، مهاجمان خط را قطع کرده و به تماس پایان میدهند.
... من حتی دیدهام که مردان اساسی که قرار بود در عملیات کشتار با گاز مشارکت داشته باشند، گریه میکردند. دکتر منگله، پزشک وقت، به آنها گفت: «شما باید این کار را انجام دهید». … من میتوانم ثوئر را به خوبی به یاد بیاورم. او هموطن من بود، مرد جوانی بود. و او [منگله] گفت: «شما باید این کار را انجام دهید.» وی [ثوئر] این کار را با اشک در چشمانش انجام داد. او [قرص های گاز را] وارد [دریچه هوا در بالای اتاق] کرد و بلافاصله دریچه را بست. من آنجا بودم.