درمان ناپذیر. [ دَ پ َ ] ( نف مرکب ) درمان ناپذیرنده. غیرقابل علاج : تا بدانی کو حکیم است و خبیر مصلح امراض درمان ناپذیر.مولوی.بعد از این خونریز درمان ناپذیر کاندر افتاد ازبلای آن وزیر.مولوی.رجوع به درمان ناپذیر شود.
معنی کلمه درمان ناپذیر در فرهنگ فارسی
درمان ناپذیرنده غیر قابل علاج
جملاتی از کاربرد کلمه درمان ناپذیر
بعد ازین خونریز درمان ناپذیر کاندر افتاد از بلای آن وزیر
سراپا درد درمان ناپذیرم نپنداری زبون و زار و پیرم
هر کجا دردیست درمان ناپذیر بر تن این ناتوان آید همی