درد کشیدن. [ دَ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) درد بردن ، چنانکه آبستن گاه زادن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || وَجَع کشیدن. - امثال : شاه خانم میزاید ماه خانم دردمی کشد. ( امثال و حکم ). تحمل درد. رنج بردن. || تألم. تحمل ناملایم و رنج : خستگی اندر طلب راحتست درد کشیدن به امید دوا.سعدی.به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست.سعدی.
معنی کلمه درد کشیدن در ویکی واژه
soffrire
جملاتی از کاربرد کلمه درد کشیدن
میتوان با یک نگاه دید که عمل «نزاییدن کودک» بر عمل «زاییدن کودک» برتری دارد، به این دلیل که در یک حالت به اندازه یکسان نتیجه خوب دارد و در حالت بعد نتیجه بهتری از دیگری دارد؛ بنابراین تا زمانی که با قطعیت نتوان احتمال درد کشیدن کودک را از بین برد، عمل نزاییدن کودک بر زاییدن ترجیح داده میشود. هیچگاه نمیتوانیم به چنین قطعیتی برسیم؛ بنابراین، به جای نتیجهگیری قبل، نتیجه دیگری را داریم: در هر حالت، از لحاظ اخلاقی باید نزاییدن کودک انتخاب شود.
نمی توان به وطن ناله ای به درد کشیدن نوای مرغ چمن در چمن من غریب نگردد
افراد دچار آزارخواهی جنسی، ممکن است در دوران کودکی تجاربی داشتهاند که آنها را متقاعد کرده که درد کشیدن، پیششرط لذت جنسی است. حدود ۳۰٪ مبتلایان به آزارخواهی جنسی، تخیلات آزار گرایانه نیز دارند. آزارخواهی اخلاقی عبارتاست از احساس نیاز به رنج کشیدن که همراه تخیلات جنسی نیست.
امیگدال شخص را قادر به تشخیص حالات چهره میکند، به خصوص چهره افراد غمگین و در حال درد کشیدن، بدین ترتیب در درک حس همدلی نقش پررنگی دارد. علاوه بر آن با پردازش خطر و تشخیص به موقع تهدید در حالات چهره اشخاص، حس "ترس" را ایجاد کرده و مارا از ایجاد ارتباط با آنها بازمیدارد.
سادیسم شامل لذتبردن از درد کشیدن و رنج دیگران است. نظریه فرایند مخالف روشی را توضیح میدهد که در آن افراد نه تنها رفتارهای سادیسمی از خود بروز میدهند، بلکه از انجام آن نیز لذت میبرند. افرادی که شخصیت سادیسمی دارند تمایل به بروز پرخاشگری مکرر و رفتار بیرحمانه دارند. سادیسم همچنین میتواند شامل قساوت عاطفی، دستکاری روانشناختی هدفمند دیگران با استفاده از ترس و مشغولیت ذهنی با خشونت باشد.
شربت لطفی فرست کاین تن رنجور را درد کشیدن خطاست حال که درمان رسید
خستگی اندر طلبت راحت است درد کشیدن به امیدِ دوا
هلن از ورودش به ایران گفت: «ایرانیها خیلی محبت داشتند. این گیلکها مرتب کلوچه و کشمش برای لهستانیها میانداختند و با دیدن وضع ما همواره گریه میکردند. لهستانیها هم گریه میکردند. عدهای زیاد مردند و آنهایی که زنده ماندند، سوار اتوبوسهایی شدند که رانندههایشان ایرانی بود. یکی از اتوبوسها در مسیر رشت به تهران در رودخانه سپیدرود سقوط کرد و همه سرنشینان آن کشته شدند. انگار ما فقط برای گریستن و درد کشیدن خلق شده بودیم. امیدمان را اما از دست ندادیم، به ویژه آن که مادرم استوار و مصمم بود تا در برابر رنجها پایداری کند. همهمان آرزوی بازگشت به کشورمان را داشتیم. سرانجام با همین اتوبوسها به تهران رسیدیم.»
هر جا که شود آینه ی روی تو پیدا آهی ز سر درد کشیدن نگذارند