درحصار

معنی کلمه درحصار در لغت نامه دهخدا

درحصار. [ دَ ح َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بلورد بخش مرکزی شهرستان سیرجان ، واقع در 55هزارگزی جنوب خاوری سعیدآباد و سر راه مالرو بلورد به گلناآباد. مزارع تخت ، تورانی و جلالی جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

جملاتی از کاربرد کلمه درحصار

هستم دو زبان و بر حقم زانک با دشمن خویش درحصارم
حسن هر جایی به یک آغوش کی تن در دهد؟ درحصار هاله این مهتاب چون گیرد قرار؟
دل منه بر نقش امید سبک جولان ،که هست درحصار آهن و فولاد جوهر در گذار