درازکش

معنی کلمه درازکش در فرهنگ عمید

حالتی از قرار گرفتن بر روی زمین، به خصوص در موقع تیراندازی، که به سینه روی زمین می خوابند و پاها را دراز می کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه درازکش

حدیث مار سر زلف او درازکشید بلی درازکشد چون رود حدیث از مار
فرماندهی‌است‌چشم‌تو زابروکشیده تیغ ییشش سپاه مژه‌، به حال درازکش
اگر بگویم در خاوران چهاکردی سخن درازکشد تا به دامن محشر
سخن درازکشد عفو شه بس اینکه سپرد زمام ملک سلیمان امیر دیوان را
بنگر چگونه ز آتش ظالم درازکش بنموده بس که، مهر زنم تیر بر نشان
قربانی را در حالت درازکش قرار دهید، با صورت بالا.
او گروهی از ساکنان را وادار کرد که مجسمه نسبتاً بزرگی را درازکشیده (که انجامش آسان بود) بکشند و بدین ترتیب نشان دهند که این روش مفید بوده‌است. او همچنین با بومیان و با استفاده از اهرم‌ها و سنگ‌ها مجسمه ای برپا کرد و نشان داد که این روش نیز کارآمد است. در آن زمان همه مجسمه‌ها دراز کشیده بودند و این مجسمه اولین بار بود که بازسازی شد.