داوطلبی

معنی کلمه داوطلبی در لغت نامه دهخدا

داوطلبی. [ طَ ل َ ] ( حامص مرکب ) عمل داوطلب . خواستاری پیشی جوئی در امری بر دیگران. دل انگیزی.

معنی کلمه داوطلبی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به داوطلب شدن . قشون داوطلبی .

جملاتی از کاربرد کلمه داوطلبی

توکلی نقل می‌کند که: "در ۵ تیر و دو روز پس از پیروزی آقای احمدی‌نژاد، در حالی‌که مؤکداً داوطلبی خود را برای ورود به کابینه رد کرده بودم، سه چهره برجسته اصول‌گرا را به آقای احمدی‌نژاد پیشنهاد کردم. وقتی آثار مثبت این کار را برشمردم، ایشان قبول کردند، اما احتمال پذیرش نمی‌دادند. پس از جلب رضایت آنان، آقای احمدی‌نژاد نیز استقبال کردند ولی بعداً پیغام آمد که: «من در کابینه ژنرال نمی‌خواهم». بنده هم پاسخ دادم: «دولت جای ژنرال‌هایی است که یک ژنرال ارشد آن‌ها را هماهنگ می‌سازد».
ائا مردوک را به خلوت فرا می‌خواند و می‌گوید زمان او فرا رسیده است. او را سفارش می‌کند تا خود را شکلی موجه همچون داوطلبی برای حل بحران مطرح کند. ائا به طور مشخص چیزی درباره بهایی که مردوک برای این کار بطلبد نمی‌گوید. خدایان مردوک را به گرمی استقبال می‌کنند و خواسته او را مشتاقانه می‌پذیرند. اگر قرار است مردوک خدایان را از این وضعیت رهایی دهد، باید برای همیشه رهبر اعلی و بی‌چون و چرای خدایان باشد.
همچنین پیشنهاد شده است که محافظه کاری با شفقت که از سوی جرج بوش در کمپین انتخاباتی ریاست جمهوری سال 2000 مطرح شد، نوعی تفکر محافظه کارانه جامعه گرایانه بود، هرچند او آن را در برنامه سیاستی خود پیاده نکرد. سیاست های مورد استناد شامل حمایت اقتصادی و گفتمانی از آموزش، داوطلبی و برنامه های جامعه محور، و همچنین تأکید اجتماعی بر ترویج خانواده ها، آموزش شخصیتی، ارزش های سنتی و پروژه های مبتنی بر ایمان بوده است.