داهیم. ( اِ ) کلاه مرصع بجواهر. آنرا دیهیم نیز گویند. دیهیم. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ) ( شرفنامه منیری ). تاج مرصع. ( برهان ). نیم تاجیست مرصع که پادشاهان عجم داشتندی. ( اوبهی ) : بیک گردش به شاهنشاهی آرد دهد داهیم و طوق و گوشوارا.رودکی.ایا ناصح شاه دیهیم داری و یا حاسد شاه داهیم داری.قطران ( از آنندراج ).|| تخت. ( شرفنامه منیری ). چهار بالش و تخت و اورنگ باشد. || چتر. ( شرفنامه منیری ).
معنی کلمه داهیم در فرهنگ معین
(اِ. ) نک دیهیم ، تاج .
معنی کلمه داهیم در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نواری مخصوص که گرد تاج پادشاه ایران بسته میشد . ۲ - تاج پادشاهی ۳ - کلاه مرصع . ۴ - نوعی گل آذین خوشهای است منتهی رشد و نمو دم گلهای پایین آن بیشتر است و گلها تقریبا در یک سطح قرار گرفتهاند .
معنی کلمه داهیم در ویکی واژه
نک دیهیم، تا
جملاتی از کاربرد کلمه داهیم
مصطفی ص جد و مرتضی پدریم زان فلک بنده و جهان داهیم