داموز

معنی کلمه داموز در لغت نامه دهخدا

داموز. [ وَ ] ( اِ ) سله و سبدی باشد بزرگ که دو چوب بر دوطرف آن بندند و بدان سرگین و مثال آن کشند. ( برهان ). صاحب انجمن آرا گوید: اما در سامی داموز بضم میم وسکون واو دیده شده است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). وَذوذ. ( یادداشت مؤلف ). داموزه. سبد خاشاک. ( شعوری ).

معنی کلمه داموز در فرهنگ معین

(وَ ) (اِمر. ) ۱ - سبد ۲ - پاروی بزرگ برف روبی .

معنی کلمه داموز در فرهنگ عمید

۱. سله، سبد، زنبر.
۲. پاروبی بزرگ که با آن برف می روبند.

معنی کلمه داموز در فرهنگ فارسی

سله، سبد، زنبر، پاروب بزرگ که با آن برف میروبند
( اسم ) ۱ - سبدی بزرگ که دو چوب بر دو طرف آن ببندند و بدان سرگین و مانند آن کشند سله سبد زنبر . ۲ - پاروب بزرگ برف روبی .

معنی کلمه داموز در ویکی واژه

سبد
پاروی بزرگ برف روبی.

جملاتی از کاربرد کلمه داموز

اداموز ۳۳۴ کیلومترمربع مساحت و ۴٬۴۱۴ نفر جمعیت دارد و ۲۴۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.