دامغه

معنی کلمه دامغه در لغت نامه دهخدا

( دامغة ) دامغة. [ م ِ غ َ ] ( ع اِ ) آن شکستگی سرکه جراحت بدماغ رسد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). جراحت که بمغز سر رسد. ( مهذب الاسماء ). تفرق اتصالی که بدماغ رسد. شکستگی سر چنانکه بدماغ رسد. و هی آخرة الشجاج وشجاج که احکام شرعی بوی متعلق است ده نوع است : قاشره و آنرا خارصة نیز گویند آنگاه باضعة، پس دامیة، پس متلاحمة و پس سمحاق ، پس موضحة، پس هاشمة، پس منقلة، پس امة، پس دامغة. و زاد ابوعبید دامعة بالمهملة بعدالدامیة او قبلها. ( منتهی الارب ). || چیزی است چون شکوفه سخت که از میان درخت خرما بیرون آید که اگر آنرا بگذارند نخل را بخشکاند. شکوفه مانندی است دراز بسیار سخت که از خرمابن بیرون آید و اگر آن را بگذارند و ترک دهند خرمابن را خشک کند و تباه گرداند. ( منتهی الارب ). || آهن پالان شتر. ( مهذب الاسماء ). آهنی است که بر دنباله پالان نصب کنند. ( منتهی الارب ). || چوبیکه در میان دو ستون در پهنا نهند تا مشک را بدان آویزند. ( منتهی الارب ).
دامغه. [ غ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 4هزارگزی خاوری راه آهن اهواز به بندر شاهپور. دشت است و گرمسیر و دارای 400 تن سکنه. آب آن از چاه است و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. آثار قلعه خرابه کهن در نزدیک این آبادی وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

معنی کلمه دامغه در فرهنگ معین

(مِ غِ یا غَ ) [ ع . دامغة ] (اِ. ) شکستگی ای است که به دماغ رسد.

معنی کلمه دامغه در فرهنگ عمید

۱. شکستگی سر که به دماغ برسد.
۲. جراحتی که تا مغز سر برسد.

معنی کلمه دامغه در فرهنگ فارسی

( اسم ) شکستگیی است که به دماغ رسد .
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز

معنی کلمه دامغه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دامغه از جراحات سر می باشد. از آن در باب قصاص و دیات سخن رفته است.
دامغه جراحتی که پرده مغز را شکافته و به مغز رسیده است.
احکام دامغه
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۴۳، ص۳۳۶-۳۳۷.
...

معنی کلمه دامغه در ویکی واژه

دامغة
شکستگی ای است که به دماغ رسد.

جملاتی از کاربرد کلمه دامغه

فغلبو هنالک و انقلبوا صاغرین؛ دنیا دار مکافات است. و لکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب. تلافی بقیامت نمیماند. خون پروانه شمع را تا صبح امان نمیدهد. و الولی اولی باخذ الثار و الله عزیز ذوانتقام. محتسب خم شکست و من سر او. کو تا ان شاءالله بشکنیم، زود است که از ملحمه بدامغه خواهد رسید. و نعم ما قال النابغه: