دافق

معنی کلمه دافق در لغت نامه دهخدا

دافق. [ ف ِ ] ( ع ص ) جهنده. ریزنده. ریزنده آب || مأدافق ؛ ای مدفوق ، آب جهیده. ( منتهی الارب ). ریخته شده. || مأدافق کنایه از آب مردست.

معنی کلمه دافق در فرهنگ معین

(فِ ) [ ع . ] (اِفا. ) آب که به شدت از محل ریزد، ریزان .

معنی کلمه دافق در فرهنگ عمید

۱. جهنده و ریزنده.
۲. ویژگی آبی که به شدت از جایی بریزد و جاری شود.

معنی کلمه دافق در فرهنگ فارسی

( اسم ) آب که به شدت از محلی ریزد . ریزان ریزاننده .

معنی کلمه دافق در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی دَافِقٍ: جهنده (ماء دافق آبی را که با سرعت و فشار جریان داشته باشد آب دافق گویند ، که در اینجا منظور نطفه آدمی است ، که با فشار از پشت پدر به رحم مادر منتقل میشود)
ریشه کلمه:
دفق (۱ بار)
جهیدن. دافق: جهنده راغب آن را جریان شدید گفته که همان جهیدن است معنی این آیه به طور تفصیل در قرآن فقط یکبار آمده است.

جملاتی از کاربرد کلمه دافق

قالَ: سَآوِی إِلی‌ جَبَلٍ گفته‌اند: آن پیشین کشتی بود که خلق دیده بودند در جهان، و او می‌ترسید که در آن نشیند گفت: من در کشتی نیارم آمد، آن گه گفت: سَآوِی إِلی‌ جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ ای من الغرق قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ گفته‌اند: این عاصم بمعنی معصوم است، کماء دافق و عیشة راضیة، میگوید: هیچ نگاه داشته نیست امروز از فرمان خدای و عذاب او إِلَّا مَنْ رَحِمَ استثنا منقطع است یعنی لکن من رحمه اللَّه معصوم، موضع مِنَ نصب است برین قول. و اگر گوئیم استثنا صحیح است موضع مِنَ رفع باشد، یعنی من رحم هو اللَّه عزّ و جلّ، ای لا عاصم الّا اللَّه وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ ای بین نوح و ابنه، و قیل: بین ابنه و الجبل فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ ای صار من المهلکین بالماء. روی انّ ابن نوح بنی من الزّجاج بیتا وقت اتّخاذ ابیه السّفینة فلمّا رکب نوح السّفینة دخل ابنه فی البیت الّذی اتّخذه من من الزّجاج ثمّ انّ اللَّه تعالی سلّط علیه البول فأخذ یبول حتّی امتلأ ذلک البیت الزّجاجیّ من بوله فغرق کلّ فی ماء البحر و غرق ابن نوح فی بوله لیعلم انّه لا مفرّ من القدر. مفسّران گفتند: شش ماه نوح و اصحاب وی در کشتی بودند دهم رجب در کشتی بودند، و روز عاشورا از کشتی فرو آمدند، و درست‌تر آنست که هفت ماه در کشتی بودند و ارتفاع آب در زمین چندان بود که بهمه کوه‌های عالم سی گز آب بر گذشته بود و بروایتی پانزده گز، و روی انّه کان لامراة صبیّ صغیر و کانت تحبّه فحملته الی الجبل وقت الغرق فلمّا غشیها الماء، رفعته فوق صدرها ثم فوق منکبها ثمّ شالت به نحو السّماء بیدیها فلمّا ألجمها الماء طرحته فقال اللَّه ل: نوح: لو رحمت احدا لرحمت المرأة و ابنها. و قیل: رکب نوح السّفینة فی اوّل یوم من رجب فمرّت بالبیت و طاف به سبعا و قد رفعه اللَّه من الغرق و جرت السّفینة بهم الی یوم النحر وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ یوم النحر فمکثت علیه شهرا حتی جفّت الارض و خرجوا منها یوم عاشوراء فصام نوح و من معه شکرا للَّه عزّ و جل.
سر بر فلک ز باد چو آتش چرا کشی؟ آخر نه اوّل تو خود از ماء دافقست
در قرآن، در دو مقام فاعل به معنی مفعول آمده است یکی: در آیه ی «لاعاصم الیوم من امرالله » یعنی لامعصوم. دوم در آیه ی «من ماء دافق ».