داغ و درفش
معنی کلمه داغ و درفش در فرهنگ معین
معنی کلمه داغ و درفش در فرهنگ فارسی
معنی کلمه داغ و درفش در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه داغ و درفش
پیکر زرینش از داغ و درفش بی شمار محضر درد جگرسوز و غم بی انتهاست
پس با ریسمان پای افراز و چون ناخن پرداز شکنجی که راه زنان را شاید و گرفتی که خانه کنان را باید تو و نایب هر دو یاسای داوری را کار بند آئید، و بر هنجار سردار سمنان نه سالار دبستان، تنخواه را کار اندیش داغ و درفش و کار و گزند شوید، سیم از دل سنگ به کند و کوب برآید و از چنگ سنگدل به بند و چوب. پس از آنکه گردن آن خیره سر از دام وام پرداخته شد و کار سرکار آخوند به کام دل ساخته، نیازی درویشانه از سود و سرمایه من آنچه دانی و توانی به چهل تومان در افزای، و با نامه پوزش آویز و پیامی لابه آمیز بی ساز سپاس و امید پاداش و بویه بخشایش به خداوند تنخواه فرست و نوشته رسید و خرسندی به خامه و نگین وی دریاب. بی آنکه چشمداشت دیر و دراز افتد ودیگر ره به نگارش و چپر نیاز خیزد با من رسان. زنهار در انجام این کارکوتاهی مکن که تا جعفر بدین وام آلوده است. و آخوند بدان درد فرسوده من به یک چشمزد آرام و آسوده نخواهم زیست، و نابوده چو بوده، بوده چون نابوده خواهم انگاشت.