معنی کلمه داعی کبیر در لغت نامه دهخدا
داعی کبیر. [ ی ِ ک َ ] ( اِخ ) حسن بن زید علوی بن محمدبن اسماعیل بن حسن بن زیدبن حسن بن علی صاحب طبرستان و او بسال 250 هَ. ق. در طبرستان ظاهر شد و پس از آنکه طبرستان را قبضه کرد در 270 وفات کرد و برادر اوداعی الی الحق محمدبن زید بجای او نشست. حسن راست : کتاب الجامع فی الفقه. کتاب البیان. کتاب الحجة فی الامة. ( الفهرست ابن الندیم ). اولین از علویان طبرستان از( 250 تا 270هَ. ق. ). چون مستعین بخلافت متمکن شد داعی الحسن بن زید العلوی بطبرستان بیرون آمد و کارش قوی شد. ( مجمل التواریخ و القصص ص 362 ). و جماعتی حسنیان با حسن بن زید الداعی بطبرستان آمدند در شهورسنه مأتین وخمسین و حسن بن زید اندر فرمان دادن و شوکت و عظمت بماند نوزده سال و شش ماه تا فرمان یافت در شهور سنه سبعین ومأتین. ( مجمل التواریخ و القصص ص 459 ).
پس از آنکه مردم طبرستان از بیداد جابربن هارون خادم محمدبن عبداﷲبن طاهر و سلیمان بن عبداﷲبن طاهر و پیشکار وی محمدبن اوس بلخی بجان آمدند دست توسل بدامن دعاة علوی که بدشمنی و خلاف با بنی عباس وعمال ایشان برخاسته بودند دراز کردند و بهمین عزم یکی از سادات مقیم رویان را که از اولاد زیدبن امام حسن مجتبی بود بقبول بیعت خواندند اما علوی مزبور که محمدبن ابراهیم بن علی بن عبدالرحمن بن القاسم بن الحسن بن زیدبن حسن بن امیرالمؤمنین علی علیه السلام نام داشت چون خود را برای این امر خطیر شایسته نمیدانست تکلیف ایشانرا نپذیرفت و شوهر خواهر خویش را که در ری اقامت داشت لایق این مهم معرفی کرد و اهل رویان را بدعوت او هدایت نمود. شورشیان بریاست عبداﷲبن وندا امیدنامه ای به آن علوی یعنی حسن بن زید که او نیز از فرزندان امام حسن بود به ری فرستادند و او را برویان دعوت کردند، حسن بن زید در 25 رمضان سال 250 بقصبه کلار ازآبادیهای سرحدی بین گیلان و طبرستان ( در جلگه کلاردشت حالیه ) آمد و مردم با او بیعت کردند و حسن لقب داعی الخلق الی الحق یا داعی کبیر یافت و مؤسس سلسله علویان طبرستان شد. حسن بن زید پس از استیلا بر رویان وچالوس و ری جمعی از دعاة علوی را بعنوان دعوت باطراف دیلم و طبرستان فرستاد و مردم گروه گروه به او پیوستند، از جمله عده ای از بزرگان دیلم بخدمت او درآمدندو کار حسن سخت بالا گرفت. محمدبن اوس یکی از سران سپاهی خود را بدفع حسن فرستاد ولیکن داعی بسهولت او رامنهزم نمود و در 23 شوال 250 به آمل وارد شد و از آنجا حکامی بر کلار و رویان و چالوس تعیین نمود.