دادیار

معنی کلمه دادیار در لغت نامه دهخدا

دادیار. [ دادْ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) که یاری عدل کند. که عدالت را مجری دارد. || در اصطلاح دادگستری معاون قضائی و دستیاردادستان یا مدعی العموم. وکیل عمومی. در اصطلاح دستگاه سابق عدلیه و اینک دادستان را وکیل عمومی گویند.

معنی کلمه دادیار در فرهنگ معین

(اِمر. ) معاون دادستان .

معنی کلمه دادیار در فرهنگ عمید

معاون دادستان، وکیل عمومی.

معنی کلمه دادیار در فرهنگ فارسی

معاون، دادستان، وکیل عمومی
( اسم ) معاون دادستان وکیل عمومی .

معنی کلمه دادیار در فرهنگ اسم ها

اسم: دادیار (پسر) (کردی) (تلفظ: dadyar) (فارسی: دادیار) (انگلیسی: dadyar)
معنی: حامی قانون، مجری عدالت، مجری عدالت ( نگارش کردی

معنی کلمه دادیار در ویکی واژه

معاون دادستان.

جملاتی از کاربرد کلمه دادیار

شهاب‌الدین، ابوعبدالله محمد دمشقی شهرت‌یافته به ابن دَمِرتاش (۱۲۴۰ - ۱۳۲۳) (نسب: محمد بن محمد بن محمود بن مکّی بن دمرتاش) نظامی (جُندی=سرباز)، دادیار (شاهد)، پزشک و شاعر شامی بود.
در سال ۱۳۵۹ و در حالی‌که ۲۰ سال داشت، پس از چندماه که به عنوان دادیار در کرج فعالیت کرد با حکم علی قدوسی به عنوان دادستان کرج انتخاب شد. وی در تابستان ۱۳۶۱ با حفظ سمت به عنوان دادستان استان همدان نیز منصوب شد و به‌طور هم‌زمان در دو شهر به فعالیت پرداخت.
او به ترتیب رئیس شهربانی، کمیته انقلاب اسلامی، دادیار و دادستان انقلاب بهشهر بود در زمان مسئولیت او بهشهر به خاطر اجرای دقیق حکم قصاص و قطع‌دست دزد، معروف بود.
او پس از ان وارد عدلیه شد و در مناسب گوناگون در آنجا فعالیت کرد. برخی از این مناسب عبارتند از :عضو امانت دادگاه بخش حضرت عبدالعظیم، عضو شعبه محکمه بدایت سیار، رئیس شعبه سوم دادگاه شهرستان مرکز، دادیار دادسرای دیوان عالی کشور، مدیر کل ثبت اسناد، مستشار دیوان عالی کشور، رئیس شعبه دیوان عالی کشور
ادیب برومند در سال ۱۳۲۵ از وزارت دادگستری ابلاغی برای شغل دادیاری دادگستری اردبیل دریافت کرد ولی از پذیرفتن سِمَت قضائی اعراض نمود و تقاضای صدور پروانهٔ کارآموزی وکالت دادگستری کرد و دو سال بعد به‌طور مستقل به‌عنوان وکیل پایه یک دادگستری مشغول کار شد؛ وی سال‌ها وکیل بانک ملّی ایران بود و وکالت‌های متفرق را کمتر می‌پذیرفت.
چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست
ابوعبدالله، محمد بن سعید بن یحیی شهرت‌یافته به ابن دُبَیثی (۲۹ ژوئن ۱۱۶۳ - ۶ نوامبر ۱۲۳۹م) دادیار، تاریخ‌نگار، قرائت‌شناس، محدث، ادیب و شاعر عراقی بود. «ذیل علی تاریخ السمعانی»، «تاریخ واسط» از آثار اوست.
او در اسفند ۱۳۲۲ (خورشیدی) وارد خدمت قضایی دادگستری ایران شد. در ابتدا به دادیار دادسرای شهرستان رشت و بعد بازپرس آن منصوب شد. در این دوره، استان گیلان به خاطر درگیری‌های بسیار با حزب توده ایران ناآرام بود. در ۱۳۲۵ (خورشیدی) به علت بازداشت اعضای حزب توده و رسیدگی به پرونده آن‌ها به دادگستری اراک فرستاده شد و در آنجا سمت ریاست شعبه ۲ دادگاه‌های عمومی شهرستان را یافت. در ۱۳۲۶ (خورشیدی) با سمت دادستان شهرستان ساوه به ساوه رفت. در سال ۱۳۲۷ (خورشیدی) به سمت ریاست دادگستری آن شهرستان منصوب شد. در اوایل سال ۱۳۲۸ (خورشیدی) در آغاز با سمت دادیار دادسرای تهران و سپس بازپرسی دادسرا به تهران فرستاده شد.
صلواتی در استان همدان دادیار شعبهٔ اول دادگاه انقلاب شهر همدان بود. صلواتی در صدور حکم اعدام و حبس‌های طولانی مدت متهمان دادگاه انقلاب مشهور و در صدر بود.
احمد فلاح رستگار در تیر ۱۳۲۴ از دادیاری دیوان کیفر به بازپرسی این دیوان ارتقا یافت و مدارج ترقی را تا دادستانی کل کشور طی کرد. برخی از مشاغل وی عبارتند از: ریاست شعبه بدایت، مستشاری و ریاست شعبهٔ استیناف، ریاست کل محاکم دیوان کیفر، ریاست شعبهٔ ۱۲ دیوان عالی کشور
در میان بنده و اسعد همو شاید حکم زان که هست اندر قضاوت دادبان و دادیار