داخل کردن. [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) درآوردن. اتلاج. اِدخال. اندماج : اسلق العود فی العروة؛ داخل کردن چوب را در گوشه کوزه و جز آن. ( منتهی الارب ). - داخل جنگ کردن ؛ بجنگ واداشتن. - داخل چیزی کردن ؛ آمیختن و درآوردن درآن. پیوسته کردن. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه داخل کردن در فرهنگ فارسی
در آوردن
معنی کلمه داخل کردن در ویکی واژه
infilare introdurre
جملاتی از کاربرد کلمه داخل کردن
عنوان کارگر الکتریکی در آسیاب بزرگ، اگر هم شبیه داخل کردن کشتیهای بزرگ به تنگه باشد، ما، علی، مهمت، حسن، کمی
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرموده که «هر که یک حاجت برادر خود را برآورد، چنان است که در همه عمر خود خدا را خدمت کرده است» و فرمود: «هر که راه رود به جهت حاجت برادر خود در یک ساعت از شب یا روز، خواه آن را برآورد یا نه، بهتر است از برای او از اعتکاف دو ماه» و از حضرت امام محمد باق علیه السلام مروی است که «هر که برود در پی آوردن حاجت برادر مسلم خود، خدای تعالی هفتاد و پنج هزار ملک را امر می فرماید که او را سایه بیندازند و هیچ قدمی برنمی دارد مگر این که خدا از برای او حسنه می نویسد و سیئه را محو می کند و درجه او را بلند می گرداند و چون از حاجت او فارغ شد ثواب حج و عمره از برای او ثبت می کند» و فرمود: «هر که برادر او حاجتی به نزد او بیاورد و او نتواند روا کند و دل او مشغول شود به اینکه اگر می توانست روا کند روا می کرد خدای تعالی به این جهت او را داخل بهشت می کند» و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که «هر که برآورد حاجتی از برادر مومن خود را، خدای تعالی در روز قیامت صد هزار حاجت او را برمی آورد، که یکی از آنها داخل کردن اوست به بهشت و یکی دیگر آن است که خویشان و برادران و آشنایان او را داخل بهشت می کند، اگر دشمن اهل بیت نباشند».