خیاطت

معنی کلمه خیاطت در لغت نامه دهخدا

خیاطت. [ طَ ] ( ع اِمص ) کار خیاط. صنعت درزی. ( یادداشت مؤلف ). درزیگری. پیشه درزیگری. دوزندگی. || عمل دوختن جامه. ( آنندراج ).
خیاطة. [ طَ ] ( ع مص ) خیط و آن دوختن جامه باشد. جامه دوختن. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). درزیگری کردن. رجوع به خیط شود.
خیاطة. [ طَ ] ( ع اِمص ) صنعت خیاطی. ( ناظم الاطباء ). عمل خیاطی. عمل خیاط. دوزندگی. درزیگری :
صوفیی باشد بنزد این لاَّم
الخیاطة واللواطة والسلام.مولوی.

معنی کلمه خیاطت در فرهنگ معین

(طَ ) [ ع . خیاطة ] (اِمص ) دوزندگی ، خیاطی .

معنی کلمه خیاطت در فرهنگ عمید

= خیاطی

معنی کلمه خیاطت در فرهنگ فارسی

دوزندگی، درزیگری، حرفه خیاطی
( اسم ) دوزندگی خیاطی .
کار خیاط صنعت درزی

معنی کلمه خیاطت در ویکی واژه

دوزندگی، خیاطی.

جملاتی از کاربرد کلمه خیاطت

و نام ادریس بیک قول الیاس است بیک قول اخنوخ و هو الاصح. و سمّی ادریس لکثرة درسه الصّحف المنزلة علیه. و قیل ادراسین. رب العزّة سی صحیفه بوی فرو فرستاد و بروایتی پنجاه صحیفه، و از بس که آن را درس کرد او را ادریس گفتند. اوّل کسی که خیاطت کرد و جامه دوخته پوشید او بود. و کانوا یکتسون قبل ذلک الجلود. و اوّل کسی که خط نبشت بقلم او بود. و اوّل کسی که در نجوم و علم حساب نظر کرد او بود. سدّی گفت: اوّل پیغامبری که رب العزّة بخلق فرستاد از زمین پس از آدم و شیث ادریس بود. و عمل وی در طاعت اللَّه تعالی هر روز چندانی بود که اعمال همه خلق، و تحمید وی این بود: الحمد للَّه ربّ العالمین کما ینبغی لکرم وجهه، و عزّ جلاله.
هر چیز باندازه خوش است، این ز تو خوش نیست؛ کز حسن خیاطت شمری بخیه ی اکاف
باز جولاه و جوال باف از روی حق وانصاف بهتر از سایر محترفه و اصناف، بدقایق نسج حریر و شال کشمیر برمی خورند و هر که در مدت عمر خویش ذرع و مقراضی ندیده و یک تارنخ بسوزنی نکشیده، اگر هر دم جامه دلق در بر خلق بیند و نام الوان و انواع آن را یاد گیرد، دعوی نتواند کرد که دقایق فن خیاطت را خوب دانم و قطاعی لباس باندازه اشخاص نیکو شناسم و حال این که کسوت اوزان را بر قامت الفاظ راست کردن، خاص قوای باطن است و قطاعی دیبای چین باندازه آن و این، کار اعضای ظاهر و درک دقایق که بحس بصر آسان است و فهم حقایق آن بفکر و نظر دشوار، اعشی گوید: