خویش کار. [ خوی / خی ] ( ص مرکب ) آنکه خود حرکت کند. خودکار. ( یادداشت مؤلف ). || درستکار. متدین. ( از حاشیه برهان قاطع ). وظیفه شناس. ( یادداشت مؤلف ). || برزیگر. ( برهان قاطع ) دهقان. کشتکار. ( ناظم الاطباء ). خیشکار : بسالی ز دینار سیصد هزار ببخشید بر مردم خویشکار.فردوسی.
معنی کلمه خویش کار در فرهنگ معین
(ص . )۱ - کشاورز، دهقان . ۲ - وظیفه - شناس .
معنی کلمه خویش کار در فرهنگ عمید
وظیفه شناس. کشاورز، دهقان: به سالی ز دینار من صدهزار / ببخشید بر مردمِ خویش کار (فردوسی۴: ۶/۱۲۰ ).
معنی کلمه خویش کار در فرهنگ فارسی
خودکار، وظیفه شناس، کشاورز، دهقان هم گفته اند ( صفت ) ۱ - وظیفه شناس . ۲ - پارسا متدین .
جملاتی از کاربرد کلمه خویش کار
بچشم خویش کار خویشتن بین بچشم من جمال یار من بین
دهقان توئی بمزرع ملک وجود خویش کار تو همچو غله و ایام آسیاست
اول تو حدیث عشق کردی آغاز اندر خور خویش کار ما را میساز
چون تو چندین سوز داری و گداز هم بسوز خویش کار من بساز
هر یکی از این دو را کاری سزد مخصوص خویش کار مغز از قلب جستن عیباک و منکر است
قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا گردنکشان گویند: إِنَّا کُلٌّ فِیها ما همه ایدریم در آتش، إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ (۴۸) اللَّه بخواست خویش کار برگزارد میان بندگان.
اوّل تو حدیث عشق کردی آغاز اندر خور خویش کار ما را میساز
و رسول (ص) همی گوید که عذاب هیچ کس در قیامت عظیم تر از عذاب عالمی نیست که وی به علم خویش کار نکند. و بودردا همی گوید، «وای بر آن که نداند یک بار، و وای بر آن که بداند و بدان کار نکند هفت بار یعنی که علم بر وی حجت شود». و گروهی اندر علم و عمل هردو تقصیر نکردند، ولیکن همه اعمال ظاهر به جای آوردند و از طهارت دل غافل ماندند و اخلاق بد از باطن بیرون نکردند، چون کبر و ریا و حسد و طلب ریاست و بدخواستن اقران خویش را و شادشدن به رنج ایشان و اندوهگین بودن به راحت ایشان. و از این اخبار غافل شدند که همی گوید، «اندک ریا شرک است و اندر بهشت نشود کسی که اندر دل وی یک ذره کبر است و حسد ایمان را چنان تباه کند که آتش هیزم را و آن که همی گوید: حق تعالی به صورت شما ننگرد، به دلهای شما نگرد».
ز اوّل تو حدیث عشق کردی آغاز اندر خور خویش کار ما را میساز
ای سروری که طبع تو مانند خطّ خویش کار جهانیان بقلم چون نگار کرد