خوش گذرانی

معنی کلمه خوش گذرانی در لغت نامه دهخدا

خوش گذرانی. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ذَ ] ( حامص مرکب ) عیاشی. تن پروری. تعیش.

معنی کلمه خوش گذرانی در فرهنگ فارسی

۱ - عیاشی ۲ ٠ - تن پروری بیماری .

معنی کلمه خوش گذرانی در ویکی واژه

baldoria

جملاتی از کاربرد کلمه خوش گذرانی

دوم آنکه باعث غرق خوش گذرانیدن و فرو رفتن به نعمتها می گردد، زیرا که همچنان که می بینیم، غالب آن است که مالداران مشغول تنعم می شوند و به خوشگذرانیدن الفت و عادت می کنند و نمی توانند از نعمتها بگذرند و هر یک لذتی را که یافتند میل به لذت دیگر می کنند و چون به این معتاد شدند، و به خوشگذرانیدن عادت کردند، بسا باشد که از حلال میسر نگردد پس دست به مال مشتبه دراز می کنند و به تدریج از آن تجاوز نموده به حرام فرو می روند و به این جهت به انواع اخلاق رذیله، از: کذب و ریا و حسد و غیر اینها مبتلا می گردند.
گر خوش گذرانی گذرد عمر تو خوش ور کم بزنی نقش تو آید همه شش
از پیش من آن جان جهان را گذرانید تا خوش گذرانیم جهان گذران را
بلی: اگر از این قدر کمتر را هم به قصد حظ نفس، و تنعم در دنیا فراگیرد داخل اهل دنیا خواهد بود. و لیکن حظ نفس و خوش گذرانیدن در دنیا بر دو قسم است: یکی آنکه صاحبش را به عذاب آخرت می رساند و آن را حرام گویند و دیگری آنکه به عذاب نمی رساند و لیکن باعث طول حساب و محرومی از درجات بلند، و مراتب ارجمند در آخرت می گردد، و آن را حلال نامند. و هر که را دیده بینا باشد می داند که طول معطلی در موقف عرصات به جهت محاسبه نیز عذابی است بلکه اگر محاسبه هم نباشد همان درجات عالیه که از دست آدمی در بهشت در می رود، و آن حسرت و ندامت هائی که به جهت معاوضه آنها با حظوظ خبیثه رذیله دنیا دست می دهد، عذابی است شدید. و چنانچه خواهی این را بفهمی حال خود را در دنیا ملاحظه کن که اگر امثال و اقران خود را بینی که به مرتبه ای از مراتب دنیویه از تو پیش افتند و از تو بالاتر شوند و تو به جهت کوتاهی و تقصیر خود تنزل نمائی، چگونه حسرت و ندامت از برای تو حاصل است، با وجود اینکه می دانی که این مراتبی است که بقائی ندارد و مشوب به انواع کدورات است پس ببین حال تو چگونه خواهد شد در وقتی که ببینی مرتبه سعادتی از دست تو رفته است، که اگر اهل روزگار همه عمر دنیا را در بیان وصف و عظمت آن صرف نمایند به نهایت آن نتواند رسید و هر که در دنیا نعمتی به او رسد، یا لذتی دریابد اگر چه به شنیدن آواز هزاری باشد، یا به تماشای سبزه زاری، یا نوشیدن آب سرد و خوشگواری، در مقابل آن لذتی از لذات آخرت از دست او در می‌رود و باید از عهده جواب محاسبه آن برآید و خوف و خطر محاسبه را بکشد و در مقام حساب بایستد و ذلت و انکسار را ببیند پس دنیا کم و زیادش، حلال و حرامش، ملعون و موجب نقصان، و رانده نظر سعادتمندان مگر آنچه اعانت کند آدمی را بر تحصیل آخرت، که آن فی الحقیقه از دنیا نیست و هر که معرفت او بیشتر، اجتنابش از نعمت دنیا افزون تر.
یوسف شاه پادشاه عیاش و خوش گذرانی بود و دخل یزد خرج او را کفاف نمی‌داد.
در طول این دو هفته رویدادهای فراوانی برای جورجیانا رخ می‌دهد و او با حقایقی که هرگز در طول عمرش درک نکرده بود آشنا می‌شود. او در این مددت می فهمد که بهترین خوش گذرانی گذراندن اوقات با کسانی است که دوستشان داریم نه پول خرج کردن افراطی!!
ز زاهدان مقلد ببر گرت باید که عمر خوش گذرانی به لولیان پیوند