خوشدامن. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] ( اِ ) خوشتامن. مادرزن. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) : بگویم ای زن تو گشته قلتبان شوهر سه پایه زن شده خوشدامن ترا داماد.سوزنی.|| مادر شوهر. خوشتامن. ( از برهان قاطع ).
معنی کلمه خوش دامن در فرهنگ معین
( ~. مَ ) (اِمر ) نک خُشدامن .
معنی کلمه خوش دامن در فرهنگ عمید
= پاکدامن
معنی کلمه خوش دامن در فرهنگ فارسی
( اسم ) مادر زن مادر شوهر . خوشتامن مادر زن
جملاتی از کاربرد کلمه خوش دامن
وسعت آباد دل، افتاده حزین در پیشت برو از خویش که خوش دامن صحرایی هست
ابر خوش دامنی به ما افشاند بر سر کوه برف را بنشاند
ای خواجه خوش دامن دیوانه توی یا من درکش قدحی با من بگذار ملامت را
آمد بهار مهربان سرسبز و خوش دامن کشان تا باغ یابد زینتی تا مرغ یابد شهپری
من از عشقت گریبان چاک کردم تو خوش خوش دامن از من در کشیدی
چون عصا و خرقهٔ او خرقهشان جمله سوی طور خوش دامن کشان