خوش ترش

معنی کلمه خوش ترش در لغت نامه دهخدا

خوش ترش. [ خوَش ْ / خُش ْ ت ُ رُ ] ( ص مرکب ) مَلَس. طعم ترشی آمیخته باشد با شیرینی ، چون طعم آلو و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ) :
برگ می صبوح کن سرکه فروختن که چه
گرچه ز خواب جسته ای خوش ترش گرانسری.خاقانی.خوش ترش زردچهره آبی را
طبع مرطوب و لون محرور است
شاخ امرود گوئی و امرود
دسته و گرد نای طنبور است.( از تاج المآثر ).

معنی کلمه خوش ترش در فرهنگ فارسی

طعم ترشی آمیخته باشد با شیرینی چون طعم آلو مانند آن .

جملاتی از کاربرد کلمه خوش ترش

خوش ترش زرد چهره آبی را طبع مرطوب و رنگ محرور است
خوش ترش از درون او کینه شد گل از عکس رویش آیینه
روزگارم را که همچون ارده شیرین بود و خوش ترش و تاری کرد چون آش سماق ای آفتاب
به عیش خوش ترش خوشنودم از تو که گاهی سرکه گاهی انگبینی
برگ می صبوح کن، سرکه فروختن که چه گرچه ز خواب جسته‌ای خوش ترش و گران سری