خورندگی

معنی کلمه خورندگی در لغت نامه دهخدا

خورندگی. [ خوَ / رَ دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی خورنده :
ازبیخورشی تنم فسرده ست
نیروی خورندگیش مرده ست.نظامی.|| لیاقت. سزاواری. شایستگی. تناسب.

معنی کلمه خورندگی در فرهنگستان زبان و ادب

{corrosivity} [خوردگی] خاصیت محیطی که باعث خوردگی می شود

معنی کلمه خورندگی در ویکی واژه

خاصیت محیطی که باعث خوردگی می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه خورندگی

از بی‌خورشی تنم فسرده است نیروی خورندگیش مرده است
- آمونیوم سولفات به عنوان یک نگهدارنده چوب استفاده می‌شده‌است. اما امروزه بدلیل ایجاد خورندگی در فلزات کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد.
آمین‌های کوچک سمی‌اند و بعضی از آن‌ها خاصیت خورندگی پوست انسان را دارند و آمین‌های بزرگ معمولاً از لحاظ زیست‌شناسی بسیار فعالند.